سه شنبه 91 دی 12 :: 4:52 عصر :: نویسنده : آرش
یادش بخیر میدونی از کی بادم اومد؟ از اون روزیکه اومدم جلو حرم امام رضا دنبالت هنوز داشتی چادرتو مرتب میکردی که یهو جلوت سبز شدم وای سبز! یادش بخیر چقدر کیف سبز مخملیت بهت میومد. همونیکه روز تولدت برات از کیش خریدم قبل از اینکه بهت سلام کنم تو سلام کردی میشنوی بهار خانوم تو زودتر سلام کردی یادته با هم رفتیم ناهار کجا؟ یادته هی اذیتت میکردم که بریم سیرابی؟ چقدر که از سیرابی بدت میومد بهاری دلم برات مثل فصلای پائیز زرد و شکسته است بهاری ، یادته گفتی هیچوفت منو تنهام نمیذاری؟ یادته قولاتو؟ میدونی تو خونه چی میگن؟ میگن تو برای همیشه رفتی از اون وقت دیگه دلم نمیخواد برم خونه دیشب رفتم حرم جلوی همون سقاخونه ای که به هم قول داده بودیم هیچ وقت اون یکیو تنها نذاریم بهار دلم گرفته بهار چرا ترکم کردی؟ بهار چرا رفتی؟ بهار چرا؟ چرا؟ مگه ییادت نیست گفتی امام رضا شاهد باشه؟ بهار من حتی یک ماهم با تو زندگی نکردم بهار تو مگه مال من نبودی؟ بهاری جونم کدوم بی رحمی با ماشینش زد به تو و پرای منو شکوند؟ کدوم نامردی تورو ازم گرفت؟ بهاری یادته تو بیمارستان؟ یادته وقتی لباسای سبز اتاق عملو تنت کردن؟ بهاری یادته؟ بهار کاش من مرده بودم.. بهار کاش منم با خودت میبردی بهار حالا با کی درد و دل کنم، با کی؟
موضوع مطلب : |